خلاصه داستان: نورا و هه سونگ، دو دوست دوران کودکی که عمیقاً مرتبط هستند، پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی، از هم جدا می شوند. بیست سال بعد، آنها برای یک هفته سرنوشت ساز دوباره گرد هم می آیند و با عقاید عشق و سرنوشت روبرو می شوند.
خلاصه داستان: در قسمت بالای ایست ساید منهتن، یک نقاش جوان بین علاقهمندی به بهترین دوست اجتماعی بدنام خود و یک عاشقانه نویدبخش جدید با یک پیانیست قدیمی کنسرت خارجی سرگردان است.
خلاصه داستان: هلن یک سال پس از طلاق برای یک دوره بقا در طبیعت ثبت نام می کند. او از طریق این تجربه متوجه می شود که گاهی اوقات، برای اینکه خود را پیدا کنید، باید واقعاً گم شوید.
خلاصه داستان: دو جوان در یک شهر بزرگ شدهاند، اما با سالهای نوری از هم فاصله دارند و از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از هم جدا هستند. یعنی تا روزی که در همان کلاس دبیرستان شروع کنند.
خلاصه داستان: در یک روستای قرون وسطایی که توسط یک گرگینه خالی از سکنه شده است، دختری جوان به دنبال یک هیزم شکن یتیم می شود که باعث نارضایتی خانواده اش می شود.
خلاصه داستان: مدی در آستانه از دست دادن خانهاش، یک فهرست شغلی جذاب پیدا میکند: والدین هلیکوپتری به دنبال کسی هستند تا پسر 19 ساله درونگرا خود را قبل از دانشگاه از پوستهاش بیرون بیاورد. او یک تابستان فرصت دارد تا او را مرد یا مرد کند...