خلاصه داستان: ثور که در سیاره ساکار زندانی شده است، باید با زمان مسابقه دهد تا به آسگارد بازگردد و راگناروک، نابودی جهانش را به دست تبهکار قدرتمند و بی رحم هلا، متوقف کند.
خلاصه داستان: کیت دختر جوانی است که در زندگی اش تصمیمات نادرست فراوانی گرفته. او قصد داشت که خواننده شود اما اکنون در یک فروشگاه کار می کند. هرچند هنگامی که او با فردی به نام تام در این فروشگاه ملاقات می کند زندگی اش زیر و رو شده. این اتفاق به قدری خوب است که باورش برای کیت دشوارمی باشد.
خلاصه داستان: در آینده نزدیک، به محکومین این امکان داده می شود که به عنوان مشمولان پزشکی داوطلب شوند تا مدت محکومیت خود را کاهش دهند. یکی از این محکومین برای یک داروی جدید که قادر به ایجاد احساسات عشقی است، داوطلب می شود. اما پس از مدتی او شروع به زیر سوال بردن واقعیت احساسات خود می کند.