خلاصه داستان: در سال 1991، یک پسر نوجوان پناه گرفته در تابستانی وحشی که در کیپ کاد سپری میکند به بلوغ میرسد و از فروش گلدان به گانگسترها پولدار میشود، برای اولین بار عاشق میشود، مهمانی میدهد و در نهایت متوجه میشود که در بالای سرش است.
خلاصه داستان: دو جوان درمی یابند که چگونه آینده خود را بر اساس عشق و/یا شغل شکل دهند. سپس یکی از آنها خود را می بیند که باید تصمیم بگیرد که آیا با خطر آسیب رساندن به همسر مورد علاقه خود با خوشحالی زندگی کند یا خود را قربانی کند ...
خلاصه داستان: نورا و هه سونگ، دو دوست دوران کودکی که عمیقاً مرتبط هستند، پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی، از هم جدا می شوند. بیست سال بعد، آنها برای یک هفته سرنوشت ساز دوباره گرد هم می آیند و با عقاید عشق و سرنوشت روبرو می شوند.
خلاصه داستان: یک دختر نوجوان و خواهر کوچکترش که هنوز از مرگ غم انگیز مادرشان به خود می پیچند، خود را گرفتار حضور سادیستی در خانه خود می بینند و تلاش می کنند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، توجه پدر سوگوارشان را جلب کنند.
خلاصه داستان: این فیلم استیسی فریدمن را دنبال میکند که او برای میتزوای خفاشی خود آماده میشود، اما نقشههای او از نظر کمدی از بین میرود و این رویداد را تهدید میکند.